۱+۱ به هم زن = ۲ بهم زن = دو بهم زن

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

۱+۱ به هم زن = ۲ بهم زن = دو بهم زن

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

قیصر امین پور

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم


ولى دل به پائیز نسپرده ایم


چو گلدان خالى لب پنجره


پر از خاطرات ترک خورده ایم


اگر داغ دل بود، ما دیده ایم


اگر خون دل بود، ما خورده ایم


اگر دل دلیل است، آورده ایم


اگر داغ شرط است، ما برده ایم


اگر دشنه ى دشمنان، گردنیم


اگر خنجر دوستان، گرده ایم


گواهى بخواهید، اینک گواه


همین زخم هایى که نشمرده ایم!


دلى سر بلند و سرى سر به زیر


از این دست عمرى به سر برده ایم

Birth

برای روز میلادم اگر تو

 

        به فکر هدیه ای ارزنده هستی

 

                  منو با خود ببر تا اوج خواستن

 

                         بگو با من که با من زنده هستی

 

                                 که من بی تو نه آغازم نه پایان

 

 

تویی آغاز روز بودن من

 

      نذار پایان این احســـاس شیرین

 

                 بشه بی تو غم فرســـودن من 

 

                         نمی خوام از گلای ســـرخ وآبی

 

                                  برایم تاج خوشبختی بیاری

 

 برای او که صدایش ترنم دلنشین باران

 

و نگاهش فروغ روشن مهتاب است

 

دلم.........

....دلم آب نبات چوبی میخواد

 

....دلم یخمک  میخواد

 

....قدم زدن میخواد تو هوای بارونی با اونی که خودم میدونم کیه

  

دلم روپوش گشاد مدرسه میخواد.....

 

دلم بلال میخواد اونم تو پارک بدون نگرانی واسه دنونای سیاهت.....

  

....دلم یخ میخواد که زیر دنونات قرچ قرچ صدا بده و بعد یخ بزنی....

 

دلم کشک میخواد از اون گرد ها که شبیه سفیدابه....

 

دلم یه کلت کمری میخواد....

 

دلم میخواد سر چهار راه کلی برام اسفند دود کنن، توی این حلبی های داغون....

 

دلم اون شلوارک هندونه‌ایمو میخواد....

 

دلم میخواد روی زنگ همسایه مون بنویسم : دیوونه!....

 

دلم میخواد به آدمای دورو برم بگم گور بابای همتون.....

  

دلم میخوادتلفن اونقدر زنگ بزنه ولی جواب ندم....

 

دلم یه آدم خل و چل میخواد….

 

دلم میخواد تخته بازی کنم، همین الان....

 

دلم دریا میخواد....

 

دلم میخواد اونی رو که خودم میدونم کیه خفه کنم....

 

....دلم میخواد بزنم تو گوش اونایی که حرصمو در میارن

 

 

دلم سیگار میخواد....

 

دلم لچر بازی میخواد....

 

دلم دوستامو میخواد….

 

دلم میخواد کلاغ پر بازی کنم جر بزنم....

 

....دلم میخواد دیر برم سرکار تاخیر بخورم 

  

....جنگل می خواد با مه

 

....دلم صدای آب می خواد

 

....دلم آلوچه میخواد با پلاستیکش

 

....دلم خواب ساکت میخواد زیاد

 

....دلم تنهایی میخواد

 

....دلم فرار میخواد

 

....دلم شعر مریم حیدرزاده رو میخواد با صدای خودش

 

"کاش در دهکده عشق فراوانی بود"

 

....دلم گذشتمو میخواد

 

....دلم بهشت زهرا قطعه شهدا می خواد

 

........دلم خدارو میخواد......زیاد!

 

خدای من

من دل به زیبایی، به خوبی میسپارم، دینم این است

 

 من مهربانی را تثبیتش میکنم ؛آیینم این است


من رنجها را با صبوری می‌پذیرم؛ من زندگی را دوست دارم؛ انسان و باران

 

و چمن را می‌ستایم

 

انسان وباران و چمن را میسرایم ،،،

 

دراین گذرگه ...

 

بگذار خود را گم کنم .........

 

بگذارازاین ره بگذرم با دوست...

 

با دوست....

دوست واقعی

دوست واقعی کسی است که دستان تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند

هیچوقت مغرور نشو .....

 

 برگ‌ها وقتی می‌ریزند که فکر می کنن طلا شدن

به یاد داشته باش هر وقت دلتنگ شدی به آسمان نگاه کن

 

 کسی هست که عاشقانه تو را می‌نگرد ومنتظر توست

 

 اشک‌های تو را پاک می کند و دست‌هایت را صمیمانه می‌فشارد  تو را

 

دوست دارد

 

 فقط به خاطر خودت

 

و اگر باور داشته باشی می بینی ستاره‌ها هم با تو حرف می زنند  باور کن

 

که با او هرگز

تنها نیستی

 

فقط کافیست عاشقانه به آسمان نگاه کنی

امروزم

گمان می کنم دیشب خواب رنگ پریده واژه ای را دیدم

یا پرنده ای بی پر در آسمان هفتم

یا پنج شنبه ای از اضطراب و پروانه

یا زمستانی نوزاد

حالا لهجه ام سبز شده و چشمهایم لای خواب دیشب جا مانده

هیچ کس نمی پرسد چرا سبز می پوشم

چرا شراب می نوشم

چرا دستهایم بوی ترانه گرفته

هیچ کس دلش برای پاییز پریروز تنگ نمی شود!

می خواهم بروم برای آینه گریه کنم

گاهی که صبح و ستاره به دیدنم می آیند و آسمان بنفش می شود

یادم می افتد که چه نسبت محرمانه ای با کلمه دارم

و یاد خاطره هایم  که همیشه حال مرا از آینه می پرسد

دیگر کسی بی ابهام از کنار باران عبور نمی کند

مثل تمام پنج شنبه هایی که قد می کشند و جمعه می شوند

و من فکر می کنم آخرین بوسه ات روی کدام انگشتم بود...

باز صدایت راه می افتد و نام من پرنده می شود

باز آینه دست هایش را برای گریه های من تعبیر می کند

حالا تو هی بهانه بیاور.

همیشه کنار دلتنگی هایم باران به لکنت می افتد و بابونه و بوسه سبز می شود

چقد آواز کف گلویم چقدر قمری کف دستم

فقط

                              نمی توانم، گاهی نبودنت را بهانه نگیرم

 

پروردگارا من که هستم فراموش کرده ام

نکند شکوفه روزی

به کویر دل ببندد

نکند پرش بریزد

نکند لبش نخندد

نکند که سینه سرخی

دل از آسمان بگیرد

همه جا بهار باشد

گل من ولی بمیرد

نکند کسی نپرسد

چه خبر؟ چه شد پرستو؟

نکند کسی نداند

که کجاست خانه او

از چه شد که اسب رم کرد

و پرنده بال و پر زد

نکند زمین بترسد

نکند دلش بلرزد

شب آن هزار چشمی

که دوباره می درخشد

نکند که خواب باشم

و خدا مرا نبخشد

پوچی

کاش میشد همه دل مشغولی‌ها رو‌ نوشت

آنگاه که........

آنگاه که غرور کسی را له می کنی

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری 

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تاصدای خرد شدن غرورش را نشنوی

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری

میخواهم بدانم

دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟.

بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگذارده اند......

فرشته های من

آمپرم چسبیده به آسمون

اصلا نمی‌فهمم، نمی دونم دارم چی کارمی کنم و چی کار باید بکنم

مخم بسته است از طرفی هر کی از راه می رسه به زور می خواد یه چیزی و بریزه توش

بابا نمی فهمم چرا دست از سرم بر نمی دارید چرا نمی زارید مث بچه آدم زندگیمو بکنم و به دردخوردم بمیرم

چرا همه می خوان بشن فرشته نجات من

من باقالی دنیا اومدم دلم می خواد باقالی هم از دنیا برم

اینو به کی بگم

دلت از سنگ شده انگار

    

رو در و دیوار این شهر همش از تو یادگاره


توی این کوچه تاریک منو تنها نمیذاره

یاد حرفهای قشنگت  که تو قلبم لونه می کرد

یاد دلتنگی چشمات که منو بهونه میکرد

میزنه آتیش به جونم پس کجایی مهربونم


آخه من ترانه هامو واسه کی پس بخونم؟

دل من هواتو کرده آخ کجایی نازنینم


کاشکی بودی و می دیدی بی تو من تنها ترینم

توی این بازی که ساختی


من همه هستیمو باختم زیر پات گذاشتی آخر


عشقی که من از تو ساختم

اگه تو دوستم نداشتی از دلم خبر نداشتی


دلت از سنگ شده انگار که منو تنها گذاشتی


می شینم منتظر اینجا تا تو برگردی دوباره


تا بشینی پای حرفهام بریم تا ماه و ستاره

می دونم میای یه روزی یه روزی که خیلی دیره


یه روزی دل شکسته ام سر ابن کوچه می میره