۱+۱ به هم زن = ۲ بهم زن = دو بهم زن

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

۱+۱ به هم زن = ۲ بهم زن = دو بهم زن

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

من از سطح سیمانی قرن می ترسم

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنها ترم

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است

و تنهایی من شبیخون حجم تورا پیش بینی نمی کرد

و خاصیت عشق این است.

کسی نیست

بیا زندگی را بدزدیم آن وقت

میان دو دیدار قسمت کنیم

بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم

بیا زودتر چیزها را ببینیم

ببین ، عقربه های فواره در صفحه ساعت حوض

زمان را به گردی بدل کنیم

بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام

بیا ذوب کن در کف دست من که جرم نورانی عشق را

مرا گرم کن

در این کوچه هایی که تاریک هستند

من از حاصلضرب تردید و کبریت می ترسم

من از سطح سیمانی قرن می ترسم

بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چرا گاه جرثقیل است

مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر

معراج پولاد

مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات

اگر کاشف معدن صبح آمد صدا کن مرا

و من ، در طلوع گل یاسی از پشت انگشت های تو، بیدار خواهم شد

و آنوقت حکایت کن از بمب هایی که من خواب بودم و افتاد

حکایت کن از گونه هایی که من خواب بودم و تر شد

بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند

در آن گیر و داری که چرخ زره پوش از روی رویای کودک گذر داشت

قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست

بگو در بنا در چه اجناس معصومی از راه وارد شد

چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد

چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید

و آنوقت من مثل ایمانی از تابش ((استوا)) گرم


ترا در سرآغاز یک باغ خواهم نشانی

تا....

تا کجا می شود این را

تا به کی می شود آن را

به راه می‌ روم کدام را

به چه جرمی آورده اند من را

سفر بخیر

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

عشق رو چجوری تفسیر میکنی؟

یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید

چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم"

تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟

چطور میتونی بگی عاشقمی؟

من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم

ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی

باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

صدات گرم و خواستنیه،

همیشه بهم اهمیت میدی،

دوست داشتنی هستی،

با ملاحظه هستی،

بخاطر لبخندت،

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت

پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون

عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم

اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم

اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

عشق دلیل میخواد؟

نه!معلومه که نه!!

پس من هنوز هم عاشقتم

عشق واقعی هیچوقت نمی میره

این هوس است که کمتر و کمتر میشه و از بین میره

"عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم

"ولی عشق کامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم

"سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حکم می کنه که چه شخصی در قلبت بمونه"

پاییز

  

 

 

 

باز دوباره پاییز شد،  پاییز منو یاد رنگ زرد می ندازه،  یاد کوچمون، یاد اون  روزی که از مدرسه برمی‌گشتم  و تو  کوچمون پر از برگ بود و من روشون راه می رفتم صدای خش خشش مستم می کرد ، یاد هوای ابری، باد، بارون  و بوی خاک

یاد مدرسه و  این شعره

یار دبستانی من با منو همراه منی چوب الف بر ...................

چقدر این شعره رو با همکلاسیام می خوندیم عجب دورانی بود

چند ساله تو بهارو تابستون منتظر پاییز و زمستونم احساس میکنم باید یه کاری بکنم یا یه جایی برم مث شمال، انگار باید برم دریا رو ببینم، منتظرمه همینطور درختا رو اما نمیشه  وقتی میرسن هیچ کاری نمی کنم  مث این میمونه که کلی  منتظر یه مهمون باشی  ولی وقتی میاد تحویلش نگیری و خو دتو ازش قایم کنی. کاش فقط این بود.

الان دیگه حتی نمی فهمم کی شب میشه و کی روز همه روزها تکراری و شبیه همه ، هیچ تفاوتی با هم نداره.

دیگه داره مسخره میشه کاش همیشه اینجوری نباشه 

یک نکته هزار......

THE MOST

بیشترین خودخواهی یک کلمه یک حرفی است.

.The most selfish one letter word

من " I "

از آن بپرهیز Avoid it.

بیشترین خرسندی یک کلمه دو حرفی است.

.The most satisfying two letter word

ما " WE "

از آن استفاده کن . Use it

زهرآگین ترین چیز یک کلمه سه حرفی است.

.The most poisonus three letter word

خودخواهیEGO""آن را ازبین ببر .Kill it

پراستفاده ترین چیز یک کلمه چهار حرفی است.

.The most  used four letter word

عشق "LOVE"

برای آن ارزش قائل شو.Value it

بهترین قدردانی کلمه پنج حرفی است.

.The most pleasing five letter word

لبخند SMILE""

آن را نگهدار .Keep it

سریعترین چیزی که گسترش پیدا می کند یک کلمه شش حرفی است

.The fastest spreading six letter word

شایعهRUMOUR""

آن را در نظر نگیر Ignore it.

سخت ترین کار یک کلمه 7 حرفی است.

.The hardest working seven letter word

موفقیتSUCCESS""

آن را بدست بیاور.Achieve it

رشک آورترین چیز یک کلمه هشت حرفی است

.The most enviable eight letter word

حسادت "JEALOUSY"

از آن فاصله بگیر Distance it.

قدرتمند ترین چیز یک کلمه نه حرفی است.

.The most powerful nine letter word

دانش KNOWLEDGE""

آن را بدست بیاور Acquire it.

ضروریترین چیز یک کلمه ده حرفی است.

.The most essential ten letter word

اعتمادCONFIDENCE""

به آن ایمان داشته باش

فردی که مانع پیشرفت شما می شود را بشناسید

یکروز وقتى کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگى را در تابلوى اعلانات دیدند که روى آن نوشته شده بود:

 «دیروز فردى که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنیم.»

در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکى از همکارانشان ناراحت مى‌شدند امّا پس از مدتى، کنجکاو مى‌شدند که بدانند کسى که مانع پیشرفت آن‌ها در اداره مى‌شده که بوده است.


این کنجکاوى، تقریباً تمام کارمندان را ساعت١٠ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعیت زیاد مى‌شد هیجان هم بالا مى‌رفت. همه پیش خود فکر مى‌کردند: «این فرد چه کسى بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!»

کارمندان در صفى قرار گرفتند و یکى یکى نزدیک تابوت مى‌رفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مى‌کردند ناگهان خشکشان مى‌زد و زبانشان بند مى‌آمد. آینه‌اى درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مى‌کرد، تصویر خود را مى‌دید. نوشته‌اى نیز بدین مضمون در کنار آینه بود: «تنها یک نفر وجود دارد که مى‌تواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نیست جزء خود شما.

بی جنبه

دلمان میخواهد مخمان را تقدیم یک کله پز ماهر کنیم تا کرمهایش را بیرون کشد

کی می شود که آیا؟؟؟؟؟

یک روز که از سفر رویایی ام برگشتم میشم همون مریم قبلی شاد و شلوغ و پر هیایو

 چه توقعی داری ! وقتی نمی تونم خوب باشم

مث گذشته

این روزها فقط ادای آدما رو در میارم 

برق وجودمو مث برق شهری جیره بندی کردم تا بتونم تا زمان شارژ کردن دوباره زندگی کنم  اما گاهی از دستم در میره و .....

 

 

حسش نیست

نمیدونم چرا گاهی دلم نمیخواد برای کسی تره خرد کنم