بارون میاد
آسمون دلتنگه
چای داغ
کنار پنجره ای که بخار کرده
به یاد گذشته ها
دوستان و همکلاسی ها
چه اونایی که هستن و نیستن
حتی هم او
هم او را که ما می بیند و انگار که نمی بیند
هم او را که تنها به نامی از او دلخوشیم