گاهی پنجره را باز کن شاید نسیمی صورتت را بوسید و شبنمی روی گونههایت جا خوش کرد و سیاهی چشمانت آیینه جنگل سرسبز شد در آن هنگام دستت را دراز کن، ستارهای بچین و آن را برای تولد آرزویت کنار بگذار
حیف نیست از اینا دیگه نمی نویسییه کتاب می شه هابابا نویسندهبابا هنرمندبابا عشق منبابا تو دیگه کی هستی!!
حیف نیست از اینا دیگه نمی نویسی
یه کتاب می شه ها
بابا نویسنده
بابا هنرمند
بابا عشق من
بابا تو دیگه کی هستی!!