بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم
زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم
آه کز طعنه بدخواه ندیدم رویت
نیست چون آینهام روی ز آهن چه کنم
برو ای ناصح و بر دردکشان خرده مگیر
کارفرمای قدر میکند این من چه کنم
برق غیرت چو چنین میجهد از مکمن غیب
تو بفرما که من سوخته خرمن چه کنم
شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت
دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنم
مددی گر به چراغی نکند آتش طور
چاره تیره شب وادی ایمن چه کنم
حافظا خلد برین خانه موروث من است
اندر این منزل ویرانه نشیمن چه کنم
آخر از دست تو ای خوابالوی من چه کنم
با توی سر به هوای دو به هم زن چه کنم
باز هم شعر نوشتی تو در این جنجاله
نکشد مخ از برای پاسخش، من چه کنم
امشب همچون شب پیش تویی در آغوشم
ولی شب های دگر بی توی بی من چه کنم
سه بیت بسه دیگه. خسته نباشم بابا!!!
عیدت مبارک سیده خانوم