کاش ما آدما یاد میگرفتیم حرف ها رو راحت بزنیم و حرف ها رو راحت بشنویم و از هم ناراحت نشیم
کاش یاد می گرفتیم بتونیم از همدیگه معذرت خواهی کنیم همدیگرو ببخشیم و اون اشتباهمونو دوباره تکرار نکنیم
کاش حرف ها تو سینه ها از ترس جمع نمیشد
اول باخودمم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هدفم پر کردن و یا فقط به روز کردن وبلاگم نیست. شاید آقایون البته شاید نه حتما آقایون هیچوت قبول نمکنن کتاب رازهایی درباره زنان رو بگیرن دستشونو و شروع کنن به خوندن و یه ذره اطلاعات درباره همسر یا نامزدشون به دست بیارن .
البته کتاب رازهایی درباره مردان هم هست اما خانوما اگر بدونن یه همچین کتابی هست اونو میخرن یا از کسی قرض میگیرن تا اطلاعاتشونو درباره شوهران یا حتی دوست پسر و نامزدشون ببرن بالا بدون اینکه مطالب اونو مسخره کنن و بگن نویسنده این کتاب خارجیه اینا چرت و پرته و این ور دنیا با اونور دنیا با هم فرق میکنه.
من وقتی کتاب رازهایی درباره مردان رو خوندم تعجب میکردم گاهی هم بلند بلند می خندیدم!
تعجب نکنید!!!!!!!! دیونه نشده بودم
برام جالب بود تمام نکاتی که تو کتاب آورده شده بود برای من اتفاق افتاده بود و تونست خیلی بهم کمک کنه گاهی وقتی به مشکل میخورم دوباره می خونمش
از آقایون توقع ندارم مث من رفتار کنن
همون یه بار خوندنش کفایت میکنه
با خوندن کتاب رازهایی درباره مردان افسردگی گرفتم
دلم برای خودمون سوخت.
همواره گفته ام که چنانچه مردها تنها یک روز را در سر زنی که عاشق
است سپری می کردند، از این که ما زنها چه قدر به مرد زندگی مان فکر می
کنیم و چقدر به آنها توجه داریم، حیرت زده می شدند. تمرینی وجود دارد که
گاهی اوقات آن را به زوج هایی توصیه می کنم که برای مشاوره نزد من می آیند.
این تمرین به مردها کمک می کند تا این نکته را که عشق برای زنها بر هر چیز
مقدم است درک کنند و تصویر ذهنی واضحی از کیک عشق را به دست دهند. تمرین
بدین قرار است که از زن می خواهم گزارش دقیقه به دقیقه افکار خود را در طول
یک روز و با شرح موقعیت مربوط ثبت کند. سپس آن را به نامزد/ همسرش نشان
دهد. بدون استثناء همواره مردها از این حقیقت که ذهن و فکر نامزد/ همسرشان
چقدر مشغول آنها بوده است حیرت زده می شوند.
برای ملیسا (و تمامی زن ها) داستان تنها از این قرار است که وقتی در رابطه ای صمیمی است دنیا را از پشت عینک عشق می بیند. گویی عینکی بر چشم دارد که لنزهای آن عشق جوزف اند و ادراک او از جهان از طریق این لنزهای عشق صورت می گیرد. از دید او یک گزارش تلویزیونی تنها یک گزارش نیست، بلکه موضوعی است که او بتواند بعدها درباره آن با جوزف صحبت کند. یک ترانه پخش شده از رادیو تنها یک ترانه نیست، بلکه چیزی است که خاطرات او با مرد زندگی اش را زنده می کند. از دید او تمشک فقط تمشک نیست، بلکه میوه ای است که نامزدش دوست دارد.
منبع : کتاب رازهایی درباره زنان
باربارا دیآنجلیس
این روزها بیشتر از هر روز دیگه احساس خوشبختی میکنم و بیشتر از هر وقت دیگه خدا را شکر
پیچ های پیچک پیچیده در پیچ هم
راه فراری نیست از این پیچیدگی
و هر روز پیچ ها بیشتر میشود
و شیره پیچک را می چکاند
پیچ ها در انتظار باغبانند
باغبان در انتظار باریدن باران است تا پیچک نخشکد
پیچک در حال خشک شدن است
باغبان در حال تهیه آب برای پیچک
پیچک در حال خشک شدن است
باغبان در حال تهیه آب برای پیچک است
پیچک در حال خشک شدن است
باغبان در حال تهیه آب برای پیچک است
پیچک در حال خشک شدن است
باغبان در حال تهیه آب برای پیچک است
پیچک در حال خشک شدن است
باغبان در حال تهیه آب برای پیچک است
پیچک در حال خشک شدن است
باغبان در حال تهیه آب برای پیچک است
پیچک در حال خشک شدن است
باغبان آب میآورد برای پیچک
پیچک از بین میرود
فقط یک ایرانی استعداد چت کردن همزمان با ۱۸ آی دی یاهو رو داره!
فقط یک ایرانی هنگام دور زدن با ماشین، بجای استفاده از راهنما، دستش رو بیرون از ماشین میاره!
فقط یک ایرانی میتونه بوسیله بوق ماشین از سلام و احوالپرسی گرفته تا فحش ... استفاده کنه!
فقط در ایرانه که بعد از مراسم ازدواج به عروس و داماد به جای آرزوی خوشبختی انواع راه های کشتن گربه دم حجله را آموزش می دهند.
فقط در ایرانه که اگه دختری بهت محل نمی گذاره میگن می گن عاشقته! و اگر پسری بهت محل نمی زاره اوا خواهره!
فقط یک پسر ایرانیه که بعد از ازدواجش تازه بیاد دوران شیرخوارگیش میوفته و به مادرش وابسته میشه
فقط یک فروشنده ایرانیه که اگه وارد فروشگاه بشی و مثلا یک پیراهن را ازش بخوای بیاره تا پرو کنی میگه "اگه میخری بیارمش"
فقط در ایرانه که بعد از یک تصادف ساده ممکنه قتل اتفاق بیوفته
فقط در ایرانه که داشتن زن با 7،8 تا دوست دختر امری اجتناب ناپذیره
فقط در عروسی ایرانیه که تعداد بچه ها از تمام میهمان ها و خدمه بیشتره
فقط یک مرد ایرانیه که مامانش رو بیشتر از زنش دوست داره
فقط در رستوران ایرانیه که تو بجای معاشرت با کسایی که باهاشون اومدی، بر و بر میز روبروت رو نگاه میکنی
فقط یک خانم ایرانیه که توی سوپر مارکت، سلمونی، مهمونی، صف مرغ و تخم مرغ، کفش پاشنه 25 سانتی میپوشه
فقط در ایرانه که توی مهمونی، آدمها بجای معاشرت کردن و شاد بودن فقط به دنبال ایراد گرفتن و سوژه کردن هستند!
فقط در ایرانه که تا یه مهمون خارجی میاد سریع دور و برش جمع می شن و می پرسن اجاره خونه اون ور آب چقدره؟
فقط یک پدر بیچاره ایرانیه که مجبوره خرج بچه هاشو تا زنده است بده بعد هم بگن بیچاره سنی نداشت سکته کرد!
فقط یه دختر ایرانی این استعداد رو داره که توی گرمای تابستون چکمه بپوشه و توی سرمای زمستون صندل
فقط
یک ایرانیه که توی رستوران بعد از خوردن غذاش درخواست ظرف یکبار مصرف میده
تا 2 لقمه باقیمونده غذاشو ببره خونه چون فکر میکنه پول داده
فقط یک ایرانیه که تو رستوران سالاد را شخم میزنه و قبل از اینکه غذا رو براش بیارن سیر میشه
فقط
یک پدر و مادر ایرانی هستند که چه بچشون 4 سال داشته باشه چه 40 بازم این
اجازه را دارن که حتی به آب خوردن بچشون نظارت کامل داشته باشن
فقط ایرانی ها هستند که معتقدن که هنر، فقط و فقط نزد خودشونه
فقط ایرانی ها هستند که در فرودگاه ها یه 40/50 کیلو اضافه بار دارن
فقط یک خانم ایرانی میتونه که در یک استخر هتل 5 ستاره با گن و لباس زیر بیاد تو آب چون فکر میکنه هر گردی گردوست
فقط
ایرانیها هستند که باز هم در رستوران همون هتل دوربین بدست از غذا و همه
توریستهای دیگه در حال خوردن غذا بدون اجازه فیلم میگیره تا به همه بگه من
کجا بودم
فقط
در اداره های دولتی ایرانه که هیچ وقت حق با مشتری نیست و هر یک از
کارکنان خود مدیر کل آن اداره هستند و در ضمن به نشانه خاکی بودن
کفشهاشونو زیر میز پارک میکنند و با دمپایی در اداره میچرخه.
فقط در اداره های دولتی ایرانه که امکان داره پرونده های شما گم بشه.
فقط در ایرانه که پسر به پسر تیکه میندازه تا پیش دوست دخترش کلاس بزاره!
فقط یک ایرانی هست که پیش از یاد گرفتن کامپیوتر، می تونه فیلتر رو دور بزنه!
و در آخر فقط یک ایرانی می تونه وقتش رو برای خوندن این چرندیات تلف کنه ;)
بهت تبریک میگم همپای دوران جوانیم
مبارک صاحابت از طرف من بهشون تبریک بگو
تو رو هم مث بقیه ازم گرفتن هرچند بی معرفت بودم برات
برای دیدنت تو لباس عروسی لحظه شماری میکنم عشق من
پ.ن
بوی بدی به مشامم می خوره
کلمات، جملات، لغات و مکالمات در حجمی کوچک گم شدهاند. اما توهمات اطراف نمی فهمند که چه می گذرد.
موسیقیدانان ساز خود را می نوازند و باید برایشان زیبا رقصید بی آنکه عرقی بر پیشانیت بنشیند و صدایی از..... هیسسسسسسسسسسسسسسسسس
فقط گوش کن به ساز من نه دل تو نه فکر تو نه شرایط تو
ساز من بهترین است
ساز من دستور است
ساز من صلاح توست
ساز من تو را نمی فهمد
سازها عذاب آور شده اند
سازها کاسه را لبریز کردهاند
کجایی سهراب
به سراغ من اگرمی آی...
نه
به سراغ من نیایید
بارون میاد
آسمون دلتنگه
چای داغ
کنار پنجره ای که بخار کرده
به یاد گذشته ها
دوستان و همکلاسی ها
چه اونایی که هستن و نیستن
حتی هم او
هم او را که ما می بیند و انگار که نمی بیند
هم او را که تنها به نامی از او دلخوشیم